اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غشم

نویسه گردانی: ḠŠM
غشم . [ غ َ ش َ ] (ع مص ) فرونگذاشتن چیزی را از قطران ، و تمامه ٔ آن بر اندام صحیح و سقیم ریختن و آلودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غشم شتر؛ آلودن او را به قطران ، چنانکه چیزی از آن نماند، وریختن آن به اعضای سالم و مریض آن شتر. (اقرب الموارد). رجوع به غَشم شود. ۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جزیره ٔ قشم . [ ج َ رَ ی ِ ق ِ ] (اِخ ) این جزیره در سی هزارگزی جنوب بندرعباس واقع شده و از بزرگترین و مهمترین جزایر خلیج فارس است و از قریه...
دیر در لغت به معنی عبادتگاه و دیرستان بجای گفته می شود که دارای معبدی بزرگ بوده که این نشانه قدست این روستا قبل ازاسلام اشاره دارد دیرستان در زمان های...
میرزاقشم شم. [ ق َ ش َ ش َ ] (اِخ ) شاعر اصفهانی اوایل قرن چهاردهم هجری است . وی را مهازلات زیبائی است و به جنگ صادق ملارجب می رفته است . چنانکه در دو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.