اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غطار

نویسه گردانی: ḠṬAR
غطار. [ ] (ع اِ) از اسماء شمشیر است . رجوع به المزهر سیوطی جزء اول ص 243 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
هم قطار. [ هََ ق ِ / ق َ ] (ص مرکب ) هم ردیف . خواجه تاش . هم کار. (یادداشتهای مؤلف ).
کل قطار. [ ک َ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول است که در شهرستان ایلام واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف...
پیش قطار. [ ق َ ] (اِمرکب ، ص مرکب ) شتریکه پیش از دیگران بقطار رود. (آنندراج ). نخستین شتر از شتران قطار کرده : هرسر مو کوکب خورشیدچهرناقه م...
قطار کشیدن . [ ق ِ / ق َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) صف بستن . صف کشیدن . به صف درآمدن . رجوع به قطار شود.
قطار مغناطیسی یا مَگ‌لِو (به انگلیسی: Maglev که از Magnetic levitation به معنای شناوری مغناطیسی گرفته شده‌است) گونه‌ای سامانه ترابری توسط قطار است که ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.