گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غلطاق نویسه گردانی: ḠLṬAQ غلطاق . [ غ َ ] (اِ) ۞ قربوس . چوب زین . رجوع به غلتاق و قربوس شود.- امثال :غلطاقش را نمی توان تو برد ، نظیر تنگه اش را نمیتوان خرد کرد. کمانش را نمیشود کشید. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی کهنه غلطاق کهنه غلطاق . [ ک ُ ن َ / ن ِ غ َ ] (اِ مرکب ) کهنه غلتاق . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کهنه غلتاق شود. غلتاق غلتاق . [ غ َ ] (اِ) چوب بندی زین . غلطاق . رجوع به غلطاق شود. || کهنه غلتاق ؛ زن پیر بدسابقه . قلطاق قلطاق . [ ق َ ](ترکی ، اِ) قارچ زین . غلتاق . رجوع به قلتاق شود. || کهنه قلطاق ؛ زنی پیر. (یادداشت مؤلف ). قلتاق قلتاق . [ ق َ ] (ترکی ، اِ) چوب بندی زین . (فرهنگ نظام ). آن جزء از زین اسب که از چوب سازند و بر آن نشینند. (ناظم الاطباء). پوستی باشد که بر... کهنه غلتاق کهنه غلتاق . [ ک ُ ن َ / ن ِ غ َ ] (اِ مرکب ) غلتاق کهن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کهنه غلتاق ؛ زنی پیر و مایل به مردان .زن پیر ب... کهنه قلتاق کهنه قلتاق . [ ک ُ ن َ / ن ِ ق َ ] (اِمرکب ) زن پیر که هنوز به مردان مایل است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کهنه غلتاق شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود