اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غلل

نویسه گردانی: ḠLL
غلل . [غ َ ل َل ْ ] (ع مص ) تشنه گردیدن مرد یا شتر. (از منتهی الارب ). تشنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || آب شیره نخوردن شتر. || (اِمص ) سوزش و سختی تشنگی . یا تشنگی . سوزش شکم . (از منتهی الارب ). تشنگی و سوزش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). العطش و قیل شدته ، و قیل حرارته . (اقرب الموارد). || (اِ) بیماریی است مر گوسپندان را. (منتهی الارب ). مرضی است گوسفند را. (از اقرب الموارد). || آب روان در میان درختان . ج ، اَغلال . (منتهی الارب ). آب که در میان درخت برود. (مهذب الاسماء). آبی که در میان درختان رود. (از اقرب الموارد). || آب برروی ریگ که گاه پیدا و گاه ناپیدا شود. (منتهی الارب ). آبی که جریان ندارد و بر روی زمین اندکی ظاهر شودو گاه ناپیدا و گاه پیدا گردد. (از اقرب الموارد). || پالونه . (منتهی الارب ) (دهار). ظرفی مانند کفگیر که چیزها در آن صاف کنند. مصفاة. (اقرب الموارد). رجوع به پالونه شود. || گوشتی که هنگام پوست کندن بر پوست بماند. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
غلل . [ غ ُ ل َل ْ ] ۞ (ع اِ) ج ِ غُلَّة. (اقرب الموارد). رجوع به غُلَّة شود.
قلل . [ ق ِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ قِل ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قل شود.
قلل . [ ق ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَلال به معنی قلیل . رجوع به قلال شود. || ج ِ قُلال به معنی قلیل . رجوع به قلال شود. || ج ِ قلیل . (...
قلل . [ ق ُ ل َ ] (ع اِ) ج ِ قُلَّة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قلة شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.