اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غما

نویسه گردانی: ḠMA
غما. [ غ َم ْ ما ] (معرب ، اِ) گاما. نام یکی از حروف یونانی . (الفهرست ابن الندیم ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
غما. [ غ َ ](ع اِ) سقف خانه یا آنچه از خاک و جز آن بالای آن باشد. مثنای آن غَمَوان . ج ، اَغمیة، اَغماء . بمعنی غَمی ̍ و غِماء . (از اقرب ...
غما. [ غ ُم ْ ما ] (اِخ ) قریه ای است در نواحی بغداد در نزدیکی بردان و عکبرا. بهتر آن است که این لفظ به یاء نوشته شود، و دراشعار شاعران از...
غماء. [ غ ِ ] (ع اِ) آسمان خانه یا آنچه بالای آسمان خانه باشد از چوب و خاک و جز آن . (از منتهی الارب ). سقف خانه ، و گفته اند: آنچه بالای ...
غماء. [ غ َم ْ ما ] (ع ص ) مؤنث اَغَم ّ . (منتهی الارب ). || شب غماء؛ شبی که هلال آن ناپدید باشد. لیلة غماء؛ ای طامس هلالها. (از اقرب الم...
قما.[ ق ُم ْ ما ] (مغولی ، اِ) زن غیرمحترمه مانند متعه وامثال آن که مرد بر سر عقدی یا محترمه ٔ خود گیرد. کنیزک . (غیاث اللغات ). قوما. زن ممل...
قماء. [ ق َ ] (ع مص ) فربه شدن ستور.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قُموء شود.
قماء. [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَمی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قمی شود.
قماء. [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِقَمی ٔ (قَمی ّ). (اقرب الموارد). رجوع به قمی شود.
قماء. [ ق َم ْءْ ] (ع مص ) خوار شدن و حقیر گردیدن . (منتهی الارب ). رجوع به قَمْاءَة و قَماءَة شود.
قماء. [ ق َم ْءْ ] (ع مص ) برکندن . (منتهی الارب ). قمع. (اقرب الموارد).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.