اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غمش

نویسه گردانی: ḠMŠ
غمش . [ غ َم َ ] (ع مص ) تاریک شدن نظر کسی از گرسنگی یا تشنگی .و یا بمهمله سوء البصر اصلی ، و بمعجمه عارضی که میرود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضعیف شدن چشم با جریان اشک در اکثر اوقات . صفت آن اغمش است . (از المنجد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
غمش خانه .[ غ ُ م ُ ن َ ] (اِخ ) تلفظ عربی گموش خانه . نام شهری است در ترکیه . رجوع به گموشخانه و اعلام المنجد شود.
قمش . [ ق َ ](ع ص ) ردی و هیچکاره از هر چیز. (اقرب الموارد). ج ،قُماش . (اقرب الموارد). || (مص ) فراهم آوردن چیزی از هر جای . (منتهی الارب ...
قمش . [ق ُ م ِ ] (اِخ ) ده کوچک تازه آبادی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 39هزارگزی جنوب خاوری کرمانشا...
قمش آغل . [ ق َ م ِغ ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند، واقع در 28هزارگزی شمال باختری مرند و 7هزارگزی شوسه ٔ خوی به ...
قمش کندی بالا. [ ق َ م ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است و به دولت خاتون معروف است و دولت خاتون از دهستان چایپاره ٔ بخش قره ضیاءالدین شهرستان ماکو ...
قمش کندی پایین . [ ق َ م ِ ک َ ] (اِخ ) علی آباد. رجوع به علی آباد شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.