 
        
            قمش 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        QMŠ 
    
							
    
								
        قمش . [ق ُ م ِ ] (اِخ ) ده  کوچک  تازه  آبادی  است  از دهستان  ماهیدشت  بالا بخش  مرکزی  شهرستان  کرمانشاهان ، واقع در 39هزارگزی  جنوب  خاوری  کرمانشاه  و یک  هزارگزی  سخر. سکنه ٔ آن  40 تن  است . (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج  5).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        قمش . [ ق َ ](ع  ص ) ردی  و هیچکاره  از هر چیز. (اقرب  الموارد). ج ،قُماش . (اقرب  الموارد).  ||  (مص ) فراهم  آوردن  چیزی  از هر جای . (منتهی  الارب ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قمش آغل . [ ق َ م ِغ ِ ] (اِخ ) دهی  جزء دهستان  یکانات  بخش  مرکزی  شهرستان  مرند، واقع در 28هزارگزی  شمال  باختری  مرند و 7هزارگزی  شوسه ٔ خوی  به  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قمش کندی  بالا. [ ق َ م ِ ک َ ] (اِخ ) دهی  است  و به  دولت  خاتون  معروف  است  و دولت  خاتون  از دهستان  چایپاره ٔ بخش  قره ضیاءالدین  شهرستان  ماکو ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قمش کندی  پایین . [ ق َ م ِ ک َ ] (اِخ ) علی آباد. رجوع به  علی آباد شود. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج  4).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غمش . [ غ َم َ ] (ع  مص ) تاریک  شدن  نظر کسی  از گرسنگی  یا تشنگی .و یا بمهمله  سوء البصر اصلی ، و بمعجمه  عارضی  که  میرود. (منتهی  الارب ) (آنندراج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غمش خانه .[ غ ُ م ُ ن َ ] (اِخ ) تلفظ عربی  گموش خانه . نام  شهری  است  در ترکیه . رجوع  به  گموشخانه  و اعلام  المنجد شود.