اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غمیس

نویسه گردانی: ḠMYS
غمیس . [ غ َ ] (ع ص ، اِ) گیاه که در زیر گیاه خشک برآمده باشد. || شب تاریک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || چیز عزیزالوجود که مردمان تا حال آن را ندیده و عدیل و مثل آن را نشناخته باشند. منه : قصیدة غمیس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی که برای مردم آشکار نشده باشد و هنوز آن را نشناخته باشند. الشی ٔ الذی لم یظهر للناس و لم یعرف بعد. و منه : قصیدة غمیس ؛ ای لم تعرف بعد. (اقرب الموارد). || بیشه و درختان انبوه و درهم پیچیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیشه ، و بقولی اختصاص به نی زار دارد. (از اقرب الموارد). || هرچیز درهم و انبوه که در آن فرورفتن و پوشیده شدن توانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر چیز پیچیده و انبوه که میتوان در آن فرورفت و مخفی شد. || تاریکی . ظلمت . (از اقرب الموارد). || آب راهه ٔ خرد میان تره زار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گذرگاه کوچک آب در میان سبزه و گیاه . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
غمیس . [ غ ُ م َ ] (اِخ ) برکه ای است بر نه کروه از ثعلبیه ، و نزدیکش کوشکی است ویران و آن را روزی است ازروزهای عربان . (منتهی الارب ). ج...
غمیس . [ غ ُ م َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) نام یکی از ایام عرب است و در آن در میان بنی قنفذ جنگ واقع شد. رجوع به ماده ٔ قبلی و معجم البلدان ش...
غمیس الحمام . [ غ َ سُل ْ ؟ ] ۞ (اِخ ) نام جایی است که رسول خدا در جنگ بدر از آنجا گذشت . (از معجم البلدان ).
قمیس . [ ق ِم ْ می ] (ع اِ) دریا. ج ، قمامیس . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قمیص . [ ق َ ] (ع اِ) آنچه بر پوست بدن پوشند. (اقرب الموارد). پیرهن . (منتهی الارب ). و جز از پنبه نباشد و آنچه از پشم بود قمیص نیست . (منته...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.