غن
نویسه گردانی:
ḠN
غن . [ غ َن ن ] (ع مص ) آواز کردن در کام . سخن گفتن از بینی . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || گفتن صدایی حلقی و دماغی را چندین دفعه . (دزی ج 2 ص 228). رجوع به غُنَّة شود. || آواز کردن سنگ . آواز برخوردن سنگها. (از تاج العروس ). رجوع به تاج العروس شود. || بسیار درخت گردیدن رودبار. پردرخت شدن وادی . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || رسیدن درخت خرما. (از اقرب الموارد) (تاج العروس ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
واژه قن یک واژه لری است که به معنای باسن می باشدووقتی کسی می گویدفلانی قن قن می کندیک نوع ضرب المثل است یعنی دنبال درگیری ودعوامی گردد.
سرکار گذاشتن ، ( بن قن همان بند قند است ) در گفتگوی مردم کرمانشاه رایج است