اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غناء

نویسه گردانی: ḠNAʼ
غناء. [ غ َ / غ ِ ] (اِخ ) ریگ توده ای است . (منتهی الارب ). رمل الغناء بفتح غین در این شعر راعی آمده :
لها غضون و ارادف ینوء بها
رمل الغناء و أعلی متنها رود.
و در شعر ذوالرمة به کسر غین آمده است :
تنطقن من رمل الغناء و علقت
باعناق أدمان الظباء القلائد.
و ابووجزه گوید :
و ما انت أما ام ّعثمان بعدما
حبا لک من رمل الغناء حدود.

(از معجم البلدان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
غناء. [ غ َ ] (ع اِمص ) توانگری . خلاف فقر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بمعنی غِنی ̍ است . (از منتهی الارب ). رجوع به همین کلمه ش...
غناء. [ غ ِ ] (ع اِ) سرود. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). آواز خوش که طرب انگیزد. سرود. (منتهی الارب ). نغمه و سرودخوانی . (غیاث اللغا...
غناء. [ غ ُ ] (ع اِمص ) آوازخوانی . تغنی ،و آن خواندن شعر همراه با کف زدن است و از انواع بازیها شمرده شود. (از اقرب الموارد). خنیاگری . ظاهر...
غناء. [ غ َن ْ نا ] (ع ص ) ۞ مؤنث اَغَن ّ. زنی که غُنّه داشته باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به اَغَن ّ و غُنّة شود. || دهی بسیار مردم . (...
غناء نهاوندی . [ غ ِ ءِ ن َ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام نوایی است از موسیقی .
قناء. [ ق َ ] (ع اِ) خوشه . ج ، اقناء. || جانب دیوار که سایه بر وی رجوع کند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قناء. [ ق ِ ] (ع اِ) خوشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). ج ، اقناء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
قناء. [ ق َن ْ نا ] (ع ص ) نیزه گر و صاحب آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صاحب القناة ای الرمح . (اقرب الموارد). || کاریزکن . (مهذب الاس...
قناء. [ ق ُ ] (اِخ ) نام آبی است و بعضی از شاعران عرب درآن باره اشعاری دارند. رجوع به معجم البلدان شود.
قناء. [ ق َن ْءْ ] (ع مص ) آمیختن شیر را به آب . || سیاه کردن ریش را یا خضاب کردن بحنا. || کشتن کسی را یا وادار کردن او را بر کشتن دیگ...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.