گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غوآ نویسه گردانی: ḠWʼA غوآ. (اِخ ) تلفظ ترکی گوآ ۞ . رجوع به گوآ و قاموس الاعلام ترکی شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی قوا قوا. [ ق ُ ] (ع اِ) قوتها. توانائیها. زورها. (ناظم الاطباء). قُوی ̍ : این سطرهای چین که ز پیری بروی ماست هریک جداجدا خط معزولی قواست . صائب ... قوع قوع . [ ق َ ] (ع اِ) جای خشک کردن خرما و گندم و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای هموار که در آن خرما و گندم و جز آن خشک کنند... قواء قواء. [ ق َ/ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ۞ زمین خشک و بی گیاه . (از اقرب الموارد). دشت و زمین خالی وبی آب وگیاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ... تمرکز قوا (یکی از اصول جنگ): همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: نیژین یاتان (پارتی و اوستایی)***فانکو آدینات 09163657861 تجدید قوا (نیروی از دست رفته را بازیابی کردن) همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: فراشم یاتان ferāŝme-yātān (پهلوی: frāŝm: تجدید و اوستایی یاتان: قوا)***فا... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود