اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غی

نویسه گردانی: ḠY
غی . [ غ َی ی ] (اِخ ) نام رودی است در دوزخ نعوذ باللّه . (مهذب الاسماء). نام وادیی است در دوزخ . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). وادیی است در دوزخ یا جویی است در آن . (از منتهی الارب ) (تاج العروس ) : فسوف یلقون غیاً. (قرآن 59/19). رجوع به معنی اول غی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
غی . [ غ َی ی ] (ع مص ) بیراه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). بیراهی . (مهذب الاسماء). گمراه گشتن . (منتهی الا...
قی . [ ق َ / ق ِ ] (ازع ، اِمص ) استفراغ کردن . بیرون ریختن محتویات معده از راه دهان . شکوفه . (فرهنگ فارسی معین ) : دشمنت کرمک پیله ست که ...
قی . [ قی ی ](ع ص ، اِ) (از قوی ) زمین خالی . || بیابان بی آب و گیاه . || (مص ) خالی گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رج__وع به...
قی ٔ. [ ق َی ْءْ ] (ع مص )برانداختن از گلو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به قی شود. || بیرون آوردن خون . (از اقرب الم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
قی گرفته . [ ق َ / ق ِ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) بقی آمده . بحالت قی افتاده . || پوشیده از قی . مستور از ورقه ای از چرک و ریم . (فرهنگ ...
قی کردن . [ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خورده را از دهان بیرون آوردن . استفراغ کردن . برگرداندن مواد غذایی و مواد مترشح داخل معده از دهان...
قی آرنده . [ ق َ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مقیی و هر چیزی که قی آرد. (ناظم الاطباء).
قی گرفتن . [ ق َ / ق ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) حالت قی دست دادن کسی را. || پوشیده شدن از قی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قی گرفته شود...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.