اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غیاثی

نویسه گردانی: ḠYAṮY
غیاثی . (اِخ ) استرآبادی . همان غیاث استرآبادی است . رجوع به همین اسم و قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
غیاثی . (ص نسبی ) منسوب به غیاث یاغیاث الدین . (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 184).
غیاثی . (اِخ ) دیوان وی در لاهور1924 م . و 1933 م . چاپ شده است .(از الذریعة الی تصانیف الشیعة ذیل دیوان غیاثی ).
غیاثی . (اِخ ) دهی است از دهستان فسارود بخش داراب شهرستان فسا که در 24هزارگزی جنوب باختر داراب و 3هزارگزی شمال راه شوسه ٔ فسا به داراب ...
غیاثی . (اِخ ) دهی کوچک است از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 24هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 3هزارگزی شمال راه مالرو با...
غیاثی . (اِخ ) تونی شغل وی مکتب داری بود و مطلع زیر از اوست :بوقت رحلتم چون ضعف بر قدرت شود غالب من و چشم عنایت از علی بن ابیطالب .(از تحف...
غیاثی . [ ] (اِخ ) عبدالملک بن محمد غیاثی . از ابی عمروبن یحیی و عبداﷲبن منازل صوفی حکایت دارد، و ابوحازم عبدویی از او حدیث کند. (از اللباب...
غیاثی . [ ] (اِخ ) محمدبن حسین غیاثی بصری ، مکنی به ابوعلی . از عیسی بن اسماعیل تینه روایت کند، و ابوبکر صولی از او روایت دارد. (از اللباب...
غیاثی . [ ] (اِخ ) محمدبن عبدالغفاربن عبدالسلام بن علی بن احمدبن عبیداﷲبن محمدبن سعدویه بن بشربن اسحاق بن ابراهیم غیاثی . وی منسوب به ج...
مجیر غیاثی . [ م ُ رِ ] (اِخ ) یکی از شعرای قدیم ایران که در لغت نامه ٔ اسدی شعری از او به شاهد «کف » آمده است . (یادداشت به خط مرحوم دهخد...
غیاثی یزدی . [ ی ِ ی َ ] (اِخ ) نام او شاه عبدالعلی است ، و از مریدان شاه ولی بود. رباعی که در سنگ مرمر قبر شاه ولی (متوفی بسال 965 هَ . ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.