گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غیاثی نویسه گردانی: ḠYAṮY غیاثی . (اِخ ) تونی شغل وی مکتب داری بود و مطلع زیر از اوست :بوقت رحلتم چون ضعف بر قدرت شود غالب من و چشم عنایت از علی بن ابیطالب .(از تحفه ٔ سامی ص 161). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی غیاثی غیاثی . (ص نسبی ) منسوب به غیاث یاغیاث الدین . (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 184). غیاثی غیاثی . (اِخ ) دیوان وی در لاهور1924 م . و 1933 م . چاپ شده است .(از الذریعة الی تصانیف الشیعة ذیل دیوان غیاثی ). غیاثی غیاثی . (اِخ ) دهی است از دهستان فسارود بخش داراب شهرستان فسا که در 24هزارگزی جنوب باختر داراب و 3هزارگزی شمال راه شوسه ٔ فسا به داراب ... غیاثی غیاثی . (اِخ ) دهی کوچک است از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 24هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 3هزارگزی شمال راه مالرو با... غیاثی غیاثی . (اِخ ) استرآبادی . همان غیاث استرآبادی است . رجوع به همین اسم و قاموس الاعلام ترکی شود. غیاثی غیاثی . [ ] (اِخ ) عبدالملک بن محمد غیاثی . از ابی عمروبن یحیی و عبداﷲبن منازل صوفی حکایت دارد، و ابوحازم عبدویی از او حدیث کند. (از اللباب... غیاثی غیاثی . [ ] (اِخ ) محمدبن حسین غیاثی بصری ، مکنی به ابوعلی . از عیسی بن اسماعیل تینه روایت کند، و ابوبکر صولی از او روایت دارد. (از اللباب... غیاثی غیاثی . [ ] (اِخ ) محمدبن عبدالغفاربن عبدالسلام بن علی بن احمدبن عبیداﷲبن محمدبن سعدویه بن بشربن اسحاق بن ابراهیم غیاثی . وی منسوب به ج... مجیر غیاثی مجیر غیاثی . [ م ُ رِ ] (اِخ ) یکی از شعرای قدیم ایران که در لغت نامه ٔ اسدی شعری از او به شاهد «کف » آمده است . (یادداشت به خط مرحوم دهخد... غیاثی یزدی غیاثی یزدی . [ ی ِ ی َ ] (اِخ ) نام او شاه عبدالعلی است ، و از مریدان شاه ولی بود. رباعی که در سنگ مرمر قبر شاه ولی (متوفی بسال 965 هَ . ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود