اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غیض

نویسه گردانی: ḠYḌ
غیض . [ غ َ ] (ع مص ) کم شدن آب .(تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). کم گردیدن آب و به زمین فروخوردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کم شدن آب . (غیاث اللغات ). فروخوردن آب زمین را. (صراح اللغة). فروخورده شدن آب از زمین . فرونشستن آب . || بمعنی جزر (در دریا) در حدیث نبوی : سئل رسول اﷲ (ص ) عن ذلک (عن الجزر و المدّ) فقال : ملک علی قاموس البحر اذا وضع رجله فیه فاض و اذا رفعها غاض . || کم شدن بهای آخریان (کالا). (تاج المصادر بیهقی ). کم شدن بهای متاع . || کم کردن بهای متاع . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || کم کردن آب . (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ) (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). کم کردن آب را و به زمین فروخورانیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) || به زمین فروخورانیدن آب . (صراح اللغة) : و غیض الماء و قضی الامر (قرآن 44/11)؛ یعنی آب زمین در زمین فروبردند و کار برگزاردند. (تفسیر کشف الاسرار ج 4 ص 384). || جریان دادن آب را بسوی مدخل و ایستادنگاه آب . (از اقرب الموارد) || بچه ای که کمتر از نه ماه دررحم مادر بماند. (از ناظم الاطباء). قوله تعالی : ما تغیض الارحام (قرآن 8/13)؛ یعنی آنچه از نه ماه کمتر باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || یقال : غاض َ الکِرام ُ و فاض اللئام ؛ یعنی کریمان کم شدند و مردم پست بسیار. طغرائی گوید:
غاض الوفاء و فاض الغدر و انفرجت
مساحة الخلف بین القول و العمل .

(از منتهی الارب ).


|| (اِ) غیضی از فیضی ، کمی از بسیاری . قلیلی از کثیری . (صراح اللغة). یقال : غَیض ٌ من فَیض ؛ یعنی اندکی از بسیاری . (مهذب الاسماء). یقال : اعطاه غیضاً من فیض ؛ یعنی بخشید او را اندکی از بسیار. (منتهی الارب ) : جریده ٔ انصاف به خانه ٔ عدل این دولت مزین شده ، و این خود غیضی است از فیضی و جزئی است از کلی . (سندبادنامه ص 9). || مجازاً بمعنی بخشش اندک . (غیاث اللغات ). رجوع به معنی قبلی شود. || بچه ٔ ناتمام افتاده . (منتهی الارب ). سقطی که ناقص الخلقه باشد. (از اقرب الموارد) ۞ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
غیظ و غضب . [ غ َ / غ ِ ظُ غ َ ض َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )خشم و تندی . خشم سخت . رجوع به غیظ و نیز غضب شود.
غیظ آوردن . [ غ َ / غ ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) خشمناک شدن . سخت خشم گرفتن . رجوع به غیظ شود : اگر اصرار آرم ترسم از آن که غیظآری و نتوانم جهیدن...
قلعه دختر / اسم خاص برای قلعه هایی که دختری در آن زندانی بوده است، به عنوان مثال قیزقالا در میانه، قیزقالا در ساووچ (ساوه)، قیزقالا در باکو (پایتخت ...
سد قیز قلعه‌سی، بر روی رودخانه ارس و در پایین‌دست سد خداآفرین و در مرز ایران و جمهوری آذربایجان قرار دارد. ظرفیت تولید این نیروگاه ۴۰ مگاوات است.هدف ا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.