گفتگو درباره واژه گزارش تخلف فاید نویسه گردانی: FAYD فاید. [ ی َ ] (حرف اضافه ) بر وزن شاید، بمعنی «تا»ست که کلمه ٔ انتها باشد، و در عربی حتی گویند. (برهان ) : خداوند است و میر میرزاد است ز عهد عصر آدم فاید اکنون .قطران (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی فاید فاید. [ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به فائد شود. فاید فاید: در لغت به معنی فایده و در گاهی معانی شاید و در برخی موارد به شایسته معنی می شود. فایدت: فایده باشد برای تو- شایسته توباشد- هم ارز ومعنی مثل شای... فائد فائد. [ ءِ ] (اِخ ) کوهی در طریق مکه . (معجم البلدان ). فائد فائد. [ ءِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن ابوالورقاء. محدث است . تابعی است . فائد فائد. [ ءِ ] (اِخ ) ابن کیسان الجزار الباهلی ، مولی باهله ، مکنی به ابوالعوام . تابعی است . نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود