فاید
نویسه گردانی:
FAYD
فاید. [ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به فائد شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
فاید. [ ی َ ] (حرف اضافه ) بر وزن شاید، بمعنی «تا»ست که کلمه ٔ انتها باشد، و در عربی حتی گویند. (برهان ) : خداوند است و میر میرزاد است ز عهد ع...
فاید: در لغت به معنی فایده و در گاهی معانی شاید و در برخی موارد به شایسته معنی می شود.
فایدت: فایده باشد برای تو- شایسته توباشد- هم ارز ومعنی مثل شای...
فائد. [ ءِ ] (اِخ ) کوهی در طریق مکه . (معجم البلدان ).
فائد. [ ءِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن ابوالورقاء. محدث است . تابعی است .
فائد. [ ءِ ] (اِخ ) ابن کیسان الجزار الباهلی ، مولی باهله ، مکنی به ابوالعوام . تابعی است .