فأم
نویسه گردانی:
FAM
فأم . [ ف َ ءَ] (ع مص ) سیراب شدن . || پر شدن دهان بعیراز گیاه تر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پیه ناک گردیدن سر کتف شتر. (منتهی الارب ). و فعل بدین معنی مجهول استعمال شود. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
فعم . [ ف َ ] (ع مص ) پر کردن خنور را. (منتهی الارب ). پر کردن . (از اقرب الموارد). || شمیم ناک کردن مشام کسی را. (منتهی الارب ). پر بوی ک...
فام تَن. (زیست شناسی) ساختاری رشته ای (یا طناب مانند) که درهستهٌ یاختهٌ در حالِ تقسیم مشاهده می شود و حامل اطلاعات ژنی است. مترادفِ این واژه در زبان ا...
فام ده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) بستانکار. طلبکار. وامخواه . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فامدار شود.