فأم
نویسه گردانی:
FAM
فأم . [ ف َ ءَ] (ع مص ) سیراب شدن . || پر شدن دهان بعیراز گیاه تر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پیه ناک گردیدن سر کتف شتر. (منتهی الارب ). و فعل بدین معنی مجهول استعمال شود. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۸ ثانیه
صبح فام . [ ص ُ ] (ص مرکب ) صبح رنگ . به رنگ صبح . سپید. روشن : چه شد که بادیه بربود رنگ خاقانی که صبح فام شد از راه و شامگون آمد. خاقانی .ی...
مشک فام . [ م ُ / م ِ ] (ص مرکب ) مشک رنگ و از صفات زلف معشوق است . (آنندراج ). سیاه و به رنگ مشک و زلف معشوق . (ناظم الاطباء). به رنگ و ...
نیل فام . (ص مرکب ) نیل رنگ . کبود. به رنگ نیل : آمد هلال روزه و بنمود روی خویش مانند نعل زرین از چرخ نیل فام .سوزنی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به رنگ سرخ و زرد که درهم باشند ، سرخ چون آتش ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
یاقوت فام . (ص مرکب ) به رنگ یاقوت سرخ . یاقوت رنگ : بیامد از آنجایگه شادکام رخ از خرمی گشته یاقوت فام . فردوسی .به دیباچه بر اشک یاقوت فا...
نقره فام . [ ن ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ) نقره گون . به رنگ نقره . نقره ای . نقره رنگ . سیم فام . سیمگون .
صندل فام . [ ص َ دَ ] (ص مرکب ) برنگ صندل . همرنگ صندل : بر نمودار خاک صندل فام صندلی کرد شاه جامه وجام . نظامی .رجوع به صندل و صندل گون ش...