اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فراس

نویسه گردانی: FRʼS
فراس . [ ف َ ] (ع اِ) نوعی از خرمای سیاه جز شهریز. (منتهی الارب ). خرمای سیاه . (فهرست مخزن الادویه ). خرمای سیاهی که شهریز نیست . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
فراس . [ ف َرْ را ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد).
فراس . [ ف ِ ] (اِخ ) رجوع به بنی فراس شود.
فراس . [ ف ِ ] (اِخ ) ابن حسن خراسانی . از شاگردان احمدبن خلف و محمدبن خلف است که از سازندگان آلات فلکی بودند. (از فهرست ابن الندیم ).
فراس . [ ف ِ ] (اِخ ) ابن یحیی همدانی کوفی . کاتب و محدث است . (منتهی الارب ). وی مکنی به ابویحیی نیز بوده است . (یادداشت به خط مؤلف ).
ابوفراس حارث بن ابی العلاء سعید بن حمدان بن حمدون بن حارث بن لقمان بن راشد بن مثنی بن رافع بن حارث بن عطیف بن محربة بن حارثة بن مالک بن عبید بن عدی بن...
فراص . [ ف ِ ] (ع ص ) درشت . (اقرب الموارد). || سخت سرخ رنگ . || (اِ) جامه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ما علیه فراص ؛ أی ثوب .(اقرب الموا...
فراص . [ ف َرْ را ] (اِخ ) نام بتی است که در بلاد سعدالعشیرة بوده است . (معجم البلدان ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.