اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرط

نویسه گردانی: FRṬ
فرط. [ ف ُ رُ ] (ع ص ) اسب تیزگذرنده از اسبان . (منتهی الارب ). اسب تیزروی که از خیل درگذرد و پیشی گیرد. (از اقرب الموارد). اسب شتاب رو. (منتهی الارب ). || (اِ) پشته . (منتهی الارب ). واحد اَفراط وآن تپه های شبیه به جبال است . (از اقرب الموارد). || بلندی . ج ، اَفراط. (منتهی الارب ). || اسراف و تضییع. (اقرب الموارد). || ازحددرگذشتگی و امر فرط؛ کاری که در وی از حد گذرانیده باشند. (منتهی الارب ). ازحددرگذشتگی . (ترجمان جرجانی ). کاری که در آن از حد گذشته باشند. (از اقرب الموارد). || کار گذاشته و مانده . (منتهی الارب ). کار متروک . (اقرب الموارد). || ستم . (منتهی الارب ). الظلم و الاعتداء. (اقرب الموارد). || پشیمانی . (ترجمان جرجانی ) (مهذب الاسماء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
فرت خوان . [ ف َ خوا / خا ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 9هزارگزی جنوب گرکن و یک هزارگزی راه عمومی ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.