اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فور

نویسه گردانی: FWR
فور. (اِ) رنگ سرخ کمرنگ . (برهان ). بور. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بور شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
فور. [ ف َ ] (ع مص ) برجوشیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ||...
فور. (ع اِ) آهوبرگان . ج ِ فائر. (منتهی الارب ). رجوع به فائر شود.
فور. (اِخ ) نام رای کنوج است که یکی از رایان و پادشاهان هند باشد، و سکندر اورا کشت . (برهان ). ظاهراً عنوان عمومی یک خانواده ٔ سلطنتی یا ن...
فور. (اِ) مخفف وافور. (فرهنگ فارسی معین ).- اهل فور ؛ وافوری . تریاکی . (فرهنگ فارسی معین ).
فور زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) تریاک کشیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فور شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ترف فور. [ تْرِ / ت ِ رِ فُرْ ] (اِخ ) ۞ مرکز بخشی است در شمال ناحیه ٔ بورگ ۞ واقع در ایالت اَن ۞ فرانسه که 1130 تن سکنه دارد.
پور یا فور (سانسکریت: पुरुषोत्तम پوروشَتَمه، لاتین: Pōrus، یونانی، Πῶρος) شاه پادشاهی کهن پوراوا در هندوستان بود که در منطقه پنجاب کنونی در میان رودها...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.