فیروز
نویسه گردانی:
FYRWZ
فیروز. (اِخ ) ابوعبداﷲ. رجوع به فیروز دیلمی شود.
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
فیروز. (اِ) نام روز سیُم از خمسه ٔ مسترقه ٔ سالهای ملکی . (برهان ). رجوع به پیروز شود. || (ص ) پیروز. (فرهنگ فارسی معین ). مظفر و منصور و آنک...
فیروز. (اِخ ) نام چند تن ازشاهان و شاهزادگان و نجبای ایران در زمان ساسانیان و دیگر ادوار پیش از اسلام است . رجوع به پیروز شود.
فیروز. (اِخ ) مطابق روایات مورخان اسلامی ازجمله ثعالبی ، نام یکی از پادشاهان سلسله ٔ اشکانی است ولی ظاهراً در این نام از چند جهت اشتباه ...
فیروز. (اِخ ) ابولؤلؤ. رجوع به ابولؤلؤ شود.
فیروز. (اِخ ) مکنی به ابومخلد. او را الیاس نیز گفته اند. تابعی است . (یادداشت مؤلف ).
فیروز. (اِخ ) دهی است از بخش لنگه ٔ شهرستان لار که در شوره زار واقع و دارای پانزده تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
فیروز. (اِخ ) دهی است از بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که دارای 25 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
فیروز. (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که دارای 36 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و بنشن است . آن را اهالی ،...
رخ فیروز. [ رُ ] (اِ مرکب ) نام روز هفتم است از ماههای ملکی . (فرهنگ نظام ). و رجوع به رخ فروز شود.
ده فیروز. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان . واقع در 36هزارگزی خاور بافت . سکنه ٔ آن 152 تن . آب آن از قنات ...