قائم
نویسه گردانی:
QAʼM
قائم . [ ءِ ] (اِخ ) ابن متوکل ملقب به القائم بامراﷲ و مکنی به ابوالعقا. از خلفای عباسی مصر است که پس از برادرش سلیمان بن متوکل خلیفه شد و از شجاعت و جلالت و ابهت خلافت بی بهره نبود در عهد او به سال 857 هَ . ق . ملک ظاهر جقمق بمرد و فرزند او عثمان بجای او نشست و به منصور ملقب گردید و پس از یک ماه و نیم بدست اینال اسیر گشت . قائم خلیفه اینال را بجای او به حکومت برگزید و لقب اشرف به وی داد. چیزی نگذشت که میان قائم و اشرف خلاف روی داد و دامنه ٔ آن به آنجا کشید که به سال 859 هَ . ق . اشرف ، خلیفه را از منصب خلافت خلع کرد و او را به اسکندریه روانه کرده و به زندان افکند. قائم به سال 863 هَ . ق . در زندان وفات یافت . (تاریخ الخلفاء).
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
قائم زدن . [ ءِ زَ دَ ] (مص مرکب ) سخت زدن . (ناظم الاطباء).
قائم گنج . [ ءِ گ َ ] (اِخ ) قصبه ای است واقع در شمال هندوستان در ایالت اگره در بخش فرح آباد و در سی هزارگزی فرح آباد در کنار نهر گنگ نادی ا...
قائم مقام . [ ءِ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نائب . جانشین . (ناظم الاطباء). خلیفه . نائب مناب : چون طاهر وفات یافت ابوعلی در مدینه قائم مقام ...
قائم آباد. [ ءِ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل در پنج هزارگزی باختری بنجار و سه هزارگزی راه مالرو زابل به افضل آباد. در جلگه ...
قائم آباد. [ ءِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت رود بخش فهرج شهرستان بم در 24هزارگزی باختر فهرج و دوهزارگزی جنوب شوسه ٔ بم به زاهدان . در...
قائم آباد. [ ءِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوه بنان بخش راور شهرستان کرمان در 85هزارگزی باختر راور در کنار راه فرعی کوه بنان به یزد و...
قائم آباد. [ ءِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند در 10هزارگزی جنوب شوسف و 40هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی مشهد به ز...
قائم مقام . [ ءِ م َ ] (اِخ ) میرزا عیسی پدر میرزا ابوالقاسم قائم مقام مشهوربه میرزا بزرگ و از وزرای فتحعلی شاه قاجار است . ادیبی بارع و منشی...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آفوس (سنسکریت: ābhus)***فانکو آدینات 09163657861
قائم انداز. [ ءِ اَ ] (نف مرکب ) شطرنج بازکامل و بی نظیر را گویند. (برهان قاطع) : ملک را قائم الهی بودقائم انداز پادشاهی بود.نظامی (از حاشیه ٔ...