اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قائن

نویسه گردانی: QAʼN
قائن . [ ءِ ] (اِخ ) قاین . رجوع به قاین شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
قائن . [ ءِ ](ترکی ، اِ) برادر شوهر و برادر زن . (غیاث اللغة).
قاین . [ ی ِ ] (مغولی ، اِ) قائن . برادر شوهر. (آنندراج ). || برادرزن . (آنندراج ).
قاین . [ ی ِ ] (اِخ ) نام پسر حضرت آدم . (منتهی الارب ). رجوع به قایین شود.
قاین . [ ی ِ ] (اِخ ) یکی از بخش های پنجگانه ٔ شهرستان بیرجند. محدود است از طرف شمال به شهرستان گناباد و تربت حیدریه ، از خاور به مرز ایران ...
قاین . [ ی ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان بیرجند. سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان قرار دارد. جلگه ، گرمسیر. سکنه ٔ آن 5007 تن میباشد. یازده...
قعین . [ ق ُ ع َ ] (اِخ ) بطنی است از بنی اسد. (منتهی الارب ). قُعَین بن حارث بن ثعلبه ، از دوده ٔ بنی اسد از خزیمه از عدنان . جد جاهلی است . (...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.