اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قاین

نویسه گردانی: QAYN
قاین . [ ی ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان بیرجند. سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان قرار دارد. جلگه ، گرمسیر. سکنه ٔ آن 5007 تن میباشد. یازده قنات این دهکده رامشروب میکند. محصول عمده ٔ آن زعفران ، ارزن ، تریاک ، شلغم و چغندر است . شغل اهالی زراعت ، کسب ، تجارت قالی ، قالیچه و کرباس بافی . راه اتومبیل رو. این قصبه دارای دو خیابان به نام خیابان خراسان و خیابان خواف و یک فلکه معروف به فلکه ٔ آسایشگاه و دو فلکه در جنوب وباختر دارد. ادارات دولتی : بخشداری ، شهرداری ، نماینده ٔ دادگاه ، شهربانی ، نمایندگی بانک ملی ، کشاورزی ، دارائی ، آمار، ثبت املاک ، دفتر ازدواج و طلاق ، پست و تلگراف و بهداری و یک بیمارستان 30تختخوابی ، سازمان خدمات اجتماعی ، دبیرستان ، دبستان ، راه شوسه ، ژاندارمری . مسجد جامع آن از بناهای قدیمی آن است و دویست باب دکاکین مختلف دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).شهر قائن بسیار قدیمی و دارای قلعه ٔ محکم و استواری است که به نام نعمان کبیر معروف است . (معجم البلدان ). شهر جدید در زمان شاهرخ میرزا بر روی ویرانه های شهر قدیمی و بر روی تپه ٔ کوتاهی به ارتفاع 1443 متر ساخته شده است و از مشهد 402150 متر فاصله دارد. عرض جغرافیائی آن 3553 و طول آن 5910 متر است . قالی این ناحیه در درجه ٔ اول اهمیت است . پشم گوسفندان قاینات در لطافت بر همه ٔ پشمهای دیگر ایران مزیت دارد. شه آباد، بهار، مؤمن آباد، نیم بلوک و شاخن از خره های آن ناحیت است . رجوع به این اسامی شود. نسبت به این شهر قاینی و قایینی آمده است . رجوع به ریحانةالادب شود. تاریخ این شهر را کتابی جداگانه به نام بهارستان است . مؤلف آن آقای آیتی است که چاپ شده است و کتاب دیگری بنام تاریخ ابن حسام در این باره نگارش یافته است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قاین . [ ی ِ ] (مغولی ، اِ) قائن . برادر شوهر. (آنندراج ). || برادرزن . (آنندراج ).
قاین . [ ی ِ ] (اِخ ) نام پسر حضرت آدم . (منتهی الارب ). رجوع به قایین شود.
قاین . [ ی ِ ] (اِخ ) یکی از بخش های پنجگانه ٔ شهرستان بیرجند. محدود است از طرف شمال به شهرستان گناباد و تربت حیدریه ، از خاور به مرز ایران ...
قعین . [ ق ُ ع َ ] (اِخ ) بطنی است از بنی اسد. (منتهی الارب ). قُعَین بن حارث بن ثعلبه ، از دوده ٔ بنی اسد از خزیمه از عدنان . جد جاهلی است . (...
قائن . [ ءِ ](ترکی ، اِ) برادر شوهر و برادر زن . (غیاث اللغة).
قائن . [ ءِ ] (اِخ ) قاین . رجوع به قاین شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
محبوبه سالاری
۱۳۹۰/۱۲/۱۴ Iran
0
1

این توضیحات پیرامون لغت قاین مربوط به زمان دهخدا است و نه اشاره ای به مرکزیت و امیرنشینبودن آن در قهستان قدیم دارد و نه به جداشدن شهرستان «قاینات» از بیرجند و موقعیت امروزی قاین به عنوان مرکز شهرستان قاینات اشاره کرده است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.