قاضی
نویسه گردانی:
QAḌY
قاضی . (اِخ ) ابراهیم اسنوی شافعی نحوی . صاحب بغیة گوید: وی دانشمندی است فقیه و نحوی و بسیار هوشیار که فقه را نزد بهاء قفطی و اصول را نزد شمس اصفهانی و نحو را نزد بهاء نحاس آموخت و متصدی منصب قضاء سیوط و اخیم و قوص گردید. او دارای عقیده ٔ پاک و روشی نیکو بود و چون یکی از بزرگان و متنفذان به قوص آمد و از وی خواست بخشی از اموال یتیمان و زکوة را به او دهد استنکاف ورزید و گفت این مخصوص فقراست . این باعث شد که آن مرد متنفذ چون به قاهره برگشت با قاضی بدرالدین ابن جماعةکوشیدند که وی را از قضاء برکنار سازند ولی در اینکار موفق نشدند. او پس از چندی از قضاء عزل گردید و به سال 721 هَ . ق . وفات یافت . (روضات الجنات ص 50).
واژه های همانند
۵۷۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
قاضی ابن الجعابی . [ اِنُل ْ ج ِ ] (اِخ ) رجوع به قاضی ابن جعابی محمد شود.
قاضی ابن مأمون . [ اِ ن ُ م َءْ ] (اِخ ) احمدبن علی بن هبة اﷲ. رجوع به ابن مأمون احمد شود.
قاضی ابن انباری . [ اِ ن ُ اَم ْ ] (اِخ ) احمدبن علی . رجوع به قاضی انباری شود.
قاضی ابن شاهویه . [ اِ ن ُ هو ی َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن علی . رجوع به ابن شاهویه ابوبکر شود.
قاضی جمالی بکری . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) مولی علاءالدین فضل یا فضیل بن مولی علی بن احمد جمالی بکری حنفی قاضی مکه و مفتی دیار رومیه بوده اس...
قاضی خواجه کلان . [ خوا / خا ج َ ک َ ] (اِخ ) سالها در شهر هرات به امر سلطان حسین میرزا قاضی نافذ الحکم بود و به حل و فصل قضایای شرعی میپ...
قاضی برهان الدین . [ ب ُ ن ُدْ دی ] (اِخ ) احمد ملقب به برهان الدین ومعروف به قاضی برهان . عالمی است ادیب از قبیله ٔ چنگیزخان که بعد از ت...
قاضی برهان الدین . [ ب ُ ن ُدْ دی ] (اِخ ) محمد هروی . رجوع به قاضی هروی شود.
قاضی زاده ٔ افندی . [ دَ / دِ ی ِ اَ ف َ ] (اِخ ) احمد شمس الدین افندی . از علمائی است که در روزگار سلطان مرادخان ثالث مسند مشیخه ٔ اسلامی را ...
قاضی زاده ٔ افندی . [ دَ / دِ ی ِ اَ ف َ ] (اِخ ) محمد طاهر. از علمائی است که در دوره ٔ سلطان محمودخان ثانی به مسند فتوی رسید. وی فرزند توقادل...