قاضی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        QAḌY 
    
							
    
								
        قاضی . (اِخ ) ابراهیم بن  عبدالرحیم  یا عبدالرحمن بن  محمدبن  سعداﷲ یا محمدبن  ابراهیم بن  سعداﷲبن  جماعة، ملقب  به  برهان الدین  و معروف  به  ابن  جماعة. رجوع  به  ابن  جماعة ابراهیم  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  منیر. [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) احمدبن  محمدبن  منصور. رجوع  به  ابن  منیر قاضی  ناصرالدین  احمد و احمدبن  محمدبن  منصور شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  سماک . [ اِ ن ُ س َم ْ ما ] (اِخ ) محمدبن  صبح  یا صبیح عجلی  کوفی . حافظ قرآن  و واعظ خوش بیان  و معاصر با معروف  کرخی  و سفیان  ثوری  است...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  شداد. [ اِ ن ُ ش َدْ دا ] (اِخ ) یوسف بن  رافع. رجوع  به  ابن  شداد بهاءالدین  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  عربی . [ اِ ن ُ ع َ رَ ] (اِخ ) محمدبن  عبداﷲ. رجوع  به  ابن  عربی  ابوبکر شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  عقیل . [ اِ ن ُ ع َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  عبدالرحمن . رجوع  به  ابن  عقیل  ابومحمد شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  فرضی . [ اِ ن ُ ف َ ] (اِخ ) عبداﷲبن  محمد. رجوع  به  ابن  فرضی  ابوالولید شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  حیون . [ اِ ن ُ ح َی ْ یو ] (اِخ ) عبدالعزیزبن  محمدبن  نعمان بن  حیون ، مکنی  به  ابوالقاسم  قاضی  القضاة مصر و شام  و مکه  و مدینه  و مغر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن القاص . [ اِ نُل ْ ] (اِخ ) احمدبن  ابی احمد. رجوع  به  ابن  قاص  ابوالعباس  احمد شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  خمیس . [ اِ ن ُ خ َ ] (اِخ ) حسین بن  نصر. رجوع  به  حسین بن  نصر شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی  ابن  خوبی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) محمدبن  احمدبن  خلیل . رجوع  به  ابن  خوبی  قاضی  شهاب الدین  شود.