قاف
نویسه گردانی:
QAF
قاف . (اِ) حرفی است از حروف تهجی . اسم حرف «ق ». رجوع به «ق » شود.
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۲ ثانیه
قاف . (ع ص ) آنکه بی نیاز بود از مردمان . (مهذب الاسماء). || مرد دراز. (مهذب الاسماء).
قاف . (اِخ ) (کوه ...) نام کوهی است مشهور و محیط است به ربع مسکون ۞ . گویند پانصد فرسنگ بالا دارد و بیشتر آن در میان آب است و هر صباح چون...
قاف . (اِ) به سریانی قشر است و به معنی رعی الابل نیز آمده . (فهرست مخزن الادویه ).
قاف ، نام کوهی اساطیری و از رمزهای عرفانی است . فهرست مندرجات ۱ - واژه شناسی ۲ - داستان پیدایش ۳ - ویژگیها ۴ - موقعیت مکانی ۵ - دیدگاه شیخ اشراق ۶ -...
قاف تا قاف . (ق مرکب ) قاف به قاف . کران تا کران . از یکسر تا سر دیگر این جهان . (امثال و حکم دهخدا). تمام جهان . (آنندراج ) : جهان قاف تا ...
قاف به قاف . [ ب ِ ] (ق مرکب ) کران تا کران : روی گیتی پر از سلف شد و لاف همه زرق است و شید قاف به قاف . اوحدی .گرم این است رفته قاف ...
مرغ قاف، مرغان قاف؛ عنقا. سیمرغ : باز ارچه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی مرغان قاف دانند آئین پادشاهی. حافظ.
کوه قاف . [ هَِ ] (اِخ ) رجوع به قاف شود.
جبل قاف . [ ج َ ب َ ل ِ ] (اِخ ) کوهی است که گفته اند محیط بر دنیاست و در پشت آن جهانهای بیشماری است که جن در آنها سکونت دارند. (از منجم ...
زی و قاف . [ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از سخن های بی ربط. (غیاث ). سخن بی مزه . حرف سرد. حرف خشک . حرف واهی . حرف چاویده . (از مجموع...