اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قبل

نویسه گردانی: QBL
قبل . [ ق َ ب َ ] (ع مص ) کج شدن چشم و بر بینی آمدن سیاهه ٔ چشم . (منتهی الارب )(آنندراج ). پیش آمدگی سیاهه ٔ چشم بر بینی . (منتهی الارب ). یا قبل مانند حول است که کجی چشم باشد یا آن بهتر از حول است یا برآمدگی سیاهه ٔ چشم یکی بر دیگری وبودن سیاهه ٔ چشم بر بن بینی یا بر گوشه ٔ چشم یا بر ابرو یا برآمدن نگاه چشمی بر نگاه چشمی دیگر. || (اِمص ) خوبی و سبکی دست مام ناف در برآوردن بچه . || درآمدگی پیش هر دو پای . || برآمدگی پاشنه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) بر سر شتر ریخته شدن آب وقت آب خوردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بر روی خمیدن شاخ گوسپند. (منتهی الارب ). || بی اندیشه و استحضار سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند،تکلم فلان قبلاً فاجاد. (منتهی الارب ). رجزته قبلاً اذاانشدته رجزا لم تک اعددته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پیشتر از مردمان ماه نو را دیدن . گویند: رأینا الهلال قبلاً؛ اذا لم یکن رأی قبل ذلک . || یا نخستین دیدن هر چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قبل . [ ق َ ] (ع ق ) پیش .نقیض بعد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). از ظروف مبهمه است . (ناظم الاطباء). گویند: اتیتک من قَبل ُ و اتیتک قَبل ُ و هر...
قبل . [ ق ِ ب َ ] (ع ق ) نزد. گویند: لی قبل فلان حق ؛ ای عنده . || (اِ) طاقت . گویند: ما لی به قبل ؛ ای طاقة. || سرِ نو. استیناف . (منتهی ...
قبل . [ ق ُ ب َ ] (ع ق ) عیان و آشکار. مقابله . گویند: رأیته قبلاً؛ ای عیاناً ومقابلة. (منتهی الارب ). ج ِ قُبلَة. (ناظم الاطباء).
قبل . [ ق ُ ب َ ] (اِخ ) جائی است . (منتهی الارب ).
قبل . [ ق َ ب َ ] (ع اِ) بلندی زمین که پیش نماید. گویند: رأیت بذلک القبل شخصاً. || فراهم آمدن گاه ریگ توده ها. || میانه ٔ راه روشن . || ...
قبل . [ ق َ ب َ ] (اِخ ) کوهی است نزدیک دومةالجندل . (منتهی الارب ).
قبل . [ ق َ ب َ ] (اِخ ) دشتی است نزدیک دومةالجندل . (منتهی الارب ).
قبل . [ ق ُ ] (ع اِ) آهنگ . || سوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: اذا اُقْبِل ُ قُبلَک ؛ ای اقصد قصدک او نحوک . (منتهی الارب ).
قبل . [ ق ُ ب ُ ] (ع اِ) اندام پیش ، خلاف دبر. || مقدم و پیشگاه نشانه . گویند: وقعالسهم بقبل الهدف و بدبره ؛ ای من مقدمه و مؤخره . || ...
قبل آباد. [ ق ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز. در 15000 گزی جنوب خاور شیراز و کنار راه فرعی شیراز به خرچول ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.