قبل
نویسه گردانی:
QBL
قبل . [ ق َ ب َ ] (ع مص ) کج شدن چشم و بر بینی آمدن سیاهه ٔ چشم . (منتهی الارب )(آنندراج ). پیش آمدگی سیاهه ٔ چشم بر بینی . (منتهی الارب ). یا قبل مانند حول است که کجی چشم باشد یا آن بهتر از حول است یا برآمدگی سیاهه ٔ چشم یکی بر دیگری وبودن سیاهه ٔ چشم بر بن بینی یا بر گوشه ٔ چشم یا بر ابرو یا برآمدن نگاه چشمی بر نگاه چشمی دیگر. || (اِمص ) خوبی و سبکی دست مام ناف در برآوردن بچه . || درآمدگی پیش هر دو پای . || برآمدگی پاشنه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) بر سر شتر ریخته شدن آب وقت آب خوردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بر روی خمیدن شاخ گوسپند. (منتهی الارب ). || بی اندیشه و استحضار سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند،تکلم فلان قبلاً فاجاد. (منتهی الارب ). رجزته قبلاً اذاانشدته رجزا لم تک اعددته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پیشتر از مردمان ماه نو را دیدن . گویند: رأینا الهلال قبلاً؛ اذا لم یکن رأی قبل ذلک . || یا نخستین دیدن هر چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قبل الامس . [ ق َ لَل ْ اَ ] (ع ق مرکب ) روز پیش از دیروز یعنی پریروز. (ناظم الاطباء).
قبل کردن . [ ق َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محاصره کردن . (آنندراج ) : خط ترا که بود سرنوشت آیه ٔ فتح چرا قبل نکند شهر حسن موکب او.ابوالبرکات من...
لا شجاعة قبل الحروب . [ ش َ ع َ ت َ ق َ لَل ْ ح ُ ] (ع جمله ٔاسمیه ) (حدیث ) پیش از جنگ شجاعتی نبود : گفت پیغمبر سپهدار قلوب لاشجاعة یا فتی قبل...
اعتراض کلام قبل از اتمام . [ اِ ت ِ ض ِ ک َ ق َ اَ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )صاحب حدائق السحر آرد: این عمل را ارباب صناعت حشو نیز خوانند و...