اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قبلة

نویسه گردانی: QBL
قبلة. [ ق َ ب َ ل َ ] (ع اِ) چرخه ٔ ریسمان . || ریگ توده ٔگرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، قَبَل . (منتهی الارب ). || سرفه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرتعی که در جلوی خانه ها باشد و ستور در آن چرا کرده بی آنکه شب بمنزل خود برگردند. (ناظم الاطباء). || آنچه جادوگران کنند تا دل کسی را به دیگری مایل سازد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
قبلة. [ ق ُ ل َ ] (ع اِ) بوسه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنچه جادوگر بدان دل کسی به دیگری مایل کند. || نشانی است که در پیش گ...
قبلة. [ ق َ ب َ ل َ ] (اِخ ) شهری است نزدیک دربند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (معجم البلدان ).
قبلة. [ ق َ ل َ ] (ع اِ) نوعی از مهره که بدان مردان را بند کنند و نیز بر گردن اسب بندند بجهت چشم زخم و افسون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا...
قبلة. [ ق ِ ل َ ] (ع اِ) جهتی که روی بدان آورند در نماز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : بدبخت اگر مسجد آدینه بسازدیا سقف فروریزدو یا قبله ...
قبله . [ ق ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز. در 2000 گزی جنوب باختر شیراز واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و مع...
قبله . [ ق ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از بخش چوار شهرستان ایلام . 23000 گزی باختری چوار و 22500 گزی باختری راه شوسه ایلام به شاه آباد. کوهستانی ، س...
قبله . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. در 48هزارگزی شمال باختری راه کوهدشت و 48هزارگزی شمال باختری اتومبیل ر...
نمازسوی
قبله /qeble/ ۱. جهت خانۀ کعبه در شهر مکه که مسلمانان رو بدان نماز می‌خوانند. ۲. سمتی که هنگام گزاردن نماز به آن رو می‌کنند. ۳. کعبه؛ خانۀ کعبه. فرهنگ ...
قبله رو. [ ق ِ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) در تداول رو بقبله است .
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.