قرا
نویسه گردانی:
QRʼ
قرا. [ ق َ ] (ع اِ) پشت . (ناظم الاطباء). ظَهر.(بحر الجواهر). || قسمی از کدو. (ناظم الاطباء). قرع الذی یؤکل . عن ابن الاعرابی ؛ کأن ّ عینه مبدلة من الالف . (نشوءاللغة ص 18). رجوع به قرع شود.
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
غراً. [ غ َ رَن ْ ] (ع مص ) حریص شدن به چیزی بی آنکه وادارکننده ای باشد. غَراء. (از اقرب الموارد).
حب قرع . [ ح َب ْ ب ِ ق َ ] (اِ مرکب ) تگرک . یخچه . سنگچه . شخکاسه . بَشک . شهنگانه . پشنگک .حبقر. حب الغمام . حب المزن . و رجوع به حب القرع شود.
قرع و انبیق . [ ق َ ع ُاَم ْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دستگاهی است که جهت تقطیر مایعات به کار میرود، و آن مجموع دو ظرف است یکی قرع که د...