اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قراضة

نویسه گردانی: QRʼḌ
قراضة. [ ق ُ ض َ ] (ع اِ) ریزه های زر و سیم و جز آن که وقت تراشیدن برافتد.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
آن غنچه های نستر بادامه های قز شد
زرّ قراضه در وی چون تخم پیله مضمر.

خاقانی .


آن یکی پا نهاده بر سر گنج
وین ز بهر یکی قراضه به رنج .

نظامی .


فروریخت زر او یک انبان نخست
قراضش قراضه درستش درست .

نظامی .


از شادی آن قراضه ای چند
گویی که منم جهان خداوند.

نظامی .


همه عمرش درمی در کف نبوده و قراضه ای در دف . (گلستان ). || در اصل لغت ریزه ٔ هر چیز است که از مقراض قطع شده بر زمین افتد. (آنندراج ). مانند قراضه ٔ جامه یا زر. (از اقرب الموارد). || قراضه ٔ مال ؛ ردی ٔ و پست آن . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قراضة. [ ق ُ ض َ ] (اِخ ) دژی است به یمن از ابن بُلَیْدَم قُدَمی . (از معجم البلدان ).
غراضة. [ غ َ ض َ] (ع مص ) تازه شدن گوشت . (مصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء). در فرهنگهای عربی به این معنی غِرَض آمده است .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
(شاهان همه مسکین او خوبان قراضه چین او) از مولانا قراضة. [ ق ُ ض َ ] (ع اِ) ریزه های زر و سیم و جز آن که وقت تراشیدن برافتد.(منتهی الارب ) (آنندرا...
قراضه ٔ شیرازی . [ ق َ ض َ ی ِ ] (اِخ ) (سید...) از شاعران است . وی در اول حال که به هری آمد بسیار دردمند و نیازمند و نامراد مینمود به مرتبه ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.