اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قرم

نویسه گردانی: QRM
قرم . [ ق َ ] (ع مص ) پوست باز کردن . (منتهی الارب ). پوست کندن . (از اقرب الموارد). || دشنام دادن . || خوردن . || پوست پاره از بینی شتر بریدن بی جدا کردن و گرد ساختن . || پوست پاره از اعلای بینی شتر بریدن تا به جای مهار افتد و شتر خوار و رام گردد، و این کار را جهت نشان کردن انجام دهند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بازداشتن و بندکردن . (منتهی الارب ). حبس کردن . (اقرب الموارد). || (اِ) اشتر گرامی که نه بندند او را و نه بار بر وی کنند و به جهت گشنی بدارند یا فربه نمایند جهت کشتن . (منتهی الارب ). نر گشن است ، یا نری است که نرسیده به او ریسمان و سرخود چریده است . (شرح قاموس ).الفحل او ما لم یمسه حبل و لم یحمل علیه و ترک للفحلة. (اقرب الموارد). || مهتر قوم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). سید. عظیم . (اقرب الموارد). ج ، قروم . (منتهی الارب ). || نشانی است تیر قمار را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || گوشت ، و شاید این کلمه با کلمه ٔ لاتینی کرنیس ۞ بی ارتباط نباشد. (از نشوءاللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
غرم . [ غ َ رَ ] (اِ) قهر و غضب و خشم . غَرم . (از برهان قاطع) (فرهنگ شعوری ). رجوع به غَرم شود.
غرم . [ غ ُ ] (اِ) میش کوهی ؛ یعنی گوسفند ماده ٔ کوهی . (برهان قاطع) (از آنندراج ) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (فرهنگ ...
غرم . [ غ ُ ] (ع اِ) هرچه ادایش لازم باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || وام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || تاوان . (منتهی ...
غرم تک . [ غ ُ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه مانند میش کوهی بدود : یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک ببرجه آهودو و روباه حیله گوردن .منوچهری .
غرم ساق. املاءِ ناصحیح قرمساق.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.