قرة
نویسه گردانی:
QR
قرة. [ ق َرْ / ق ُرْ رَ ] (ع مص ) خنک گردیدن . || سپری شدن گریه . || دیدن آنچه آرزوی دیدن آن را دارند. (منتهی الارب ). رجوع به قُرور شود.
واژه های همانند
۴۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
قره تپه . [ ق َ رَ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان واقع در 20000 گزی باختر نجف آباد و 8000 گزی ج...
قره تکن . [ ق َ رَ ت َ ک ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 7000 گزی رامیان . سکنه ٔ آن 60 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی...
قره چر. [ ق َ رَ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 37 هزارگزی جنوب باختری سقز و 6 هزارگزی خاور شوسه ٔ سقزبه بان...
قره چه . [ ق َ رَ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فاروج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . در 46 هزارگزی شمال خاور شوسه ٔ عمومی قوچان به شیروان . موقع جغر...
قره چی . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاو واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری خیاو و یک هزارگزی شوسه ٔ گرمی به اردبیل...
قره چک . [ ق َ رَ چ َ ] (اِخ ) دهی جزءدهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران واقع در 16 هزارگزی شمال باختر ورامین سر راه شوسه ٔ ورامین...
قره ده . [ ق َ رَ دِه ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 41 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 18500 گزی خاورشوسه ٔ...
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) (رود...) از شمال کرمانشاه به جنوب آن جاری است ، و از شمال شرقی میگذرد. شعبه ای از آن از صحنه میگذرد. (جغرافیای س...
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) (رود...) رودی است در استرآباد. رود استرآباد شعبه ای است از آن . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 305 و 306 و 308).
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) (رود...) یا زرینه رود. از الوند سرچشمه میگیرد. کوه الوندمرکب از توده هایی است که بین آنها دره هائی واقع شده و در هر ...