اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قرة

نویسه گردانی: QR
قرة. [ ق ِرْ رَ ] (ع اِ) سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). برد. (اقرب الموارد). || خنکی . سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ما اصاب الانسان و غیره من البرد. (اقرب الموارد). || گویند: ذهبت قرّتها؛ یعنی هنگامی که در آن بیماری می آید. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
قره آغاج . [ ق َ رَ ] (اِخ ) (رود...) درفارس قرار دارد. سیاخ که یکی از بلوک فارس است از این رود مشروب میشود. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 234).
دارة قرح . [ رَ ت ُ ق ُ ] (اِخ ) نام جایی در وادی القری . (معجم البلدان ).
غره شده . [ غ ِرْ / غ َرْ رَ / رِ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) فریفته . فریب خورده . گول خورده . مغرور : ای غره شده به پادشائی بهتر بنگر که خود کجا...
غرة صغیر. [ غ ُرْ رَ ت ُ ص َ ] (اِخ ) قریه ای است در سوریه واقع در قضاء منبج . (از اعلام المنجد).
غرة کبیر. [ غ ُرْ رَ ت ُ ک َ ] (اِخ ) قریه ای است در سوریه واقع در قضاء منبج . (از اعلام المنجد).
چشم غره . [ چ َ / چ ِ غ ُرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) چشم غله . رجوع به چشم غُلَّه شود.
حاجی قره . [ ق َ رَ ] (اِخ ) (رود...) در یادداشتهای ما ذکر محل آن فراموش شده است . شاید در ایالت آذربایجان باشد.
قره آقاغ . [ ق َ رَ ] (اِخ ) قره آغاج . رجوع به قره آغاج شود.
قره بابا. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 10 هزارگزی جنوب بستان آباد و 3 هزارگزی شوسه ٔ میانه به ...
قره بابا. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 3 هزارگزی شوسه ٔ میان...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.