قرة
نویسه گردانی:
QR
قرة. [ ق ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است نزدیک قادسیه . عدی بن زید عبادی در اشعار خود از آن یاد کرده است . (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۴۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
قره پاپاق . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع در 27500 گزی شمال باختری میاندوآب و 22 هزارگزی شمال ...
غره ماه . [ غ ُرْ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اول روزاز ماه . شب اول ماه . مستهل ماه . رجوع به غره شود.
غره شدن . [ غ ِرْ / غ َرْ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فریفته شدن . امید بیهوده داشتن . غافل شدن . (ناظم الاطباء). فریب خوردن . فریفته گشتن . گو...
قره آغاجی . [ ق َ رَ ] (اِخ ) احمد رشدی . از دانشمندان است . او راست کتاب تحفةالرشد،و آن شرحی است بر ایساغوجی اثیرالدین ابهری در منطق که به...
چشمه قره . [ چ َ م َ ق َ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان قلعه کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان که در 32 هزارگزی شمال خاوری سنقر ...
چاله قره . [ ل َ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان که در 36 هزارگزی جنوب خاوری کاشان کنار راه شوسه کاشان...
غره گشتن . [ غ ِرْ / غ َرْ رَ / رِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) فریفته شدن . گول خوردن . مغرور شدن . غره گردیدن . غره شدن . غره بودن . رجوع به غره شو...
شهر قرهخواجه (انگلیسی: Gaochang) پایتخت تابستانی مملکت قرهخواجه در آسیای مرکزی بود. این شهر در یکی از واحههای کناره شمالی بیابان تکلهمکان در استا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.