اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قرة

نویسه گردانی: QR
قرة. [ ق ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است نزدیک قادسیه . عدی بن زید عبادی در اشعار خود از آن یاد کرده است . (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
قشلاق قره باغلو. [ ق ِ ق َ رَ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 25 هزارگزی شمال خاوری آبش احمدلو و 13 هزارگزی ...
قشلاق قره داغلو. [ ق ِ ق َ رَ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 36 هزارگزی شمال خاوری خداآفرین و 3 هزارگزی شو...
قره چای حاجی علی . [ ق َ رَ ی ِ حا ع َ ] (اِخ )دهی جزء دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 25 هزارگزی باختر سراسکند و 20 هزارگزی ...
ابراهیم قره مانی . [ اِ م ِ ق َ رَ ] (اِخ ) از امرای قره مان در آسیای صغیر، فرزند محمدبن علاءالدین قره مانی . با عم خود علی بیک اتحاد و باپدر ...
تازه کند قره بلاغ . [ زَ ک َ دِ ق َ رَ ب ُ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل است که در 14هزارگزی جنوب باختری گرمی و 1...
قره بلاغ شیخ مراد. [ ق َ رَ ب ُ ش ِ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین واقع در 4 هزارگزی باختر سرپل ذهاب و یک هزارگزی شوسه...
قره چشمه قلعه بیک . [ ق َ رَ چ ِ م ِ ق َ ع ِ ب ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان پیچرانلو از بخش باجگیران شهرستان قوچان در 32 هزارگزی جنوب باختری باجگ...
علی اطول قره باش . [ ع َ ی ِ اَ وَ ل ِ ق َ رَ ] (اِخ ) ابن محمد قسطمونی رومی خلوتی شعبانی ، مشهور به قره باش . صوفی و مفسر و متکلم بود که در...
قره گز حاجی آقابابا. [ ق َ رَ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 4 هزارگزی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.