اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قره

نویسه گردانی: QRH
قره . [ ق ُرْ رَ / رِ ] (اِ) قره که رمّالان زنند :
صیدی چنین که گفتم وِاقبال صیدگه را
شعری زننده قره ۞ سعدالسعود فالش .

خاقانی (از آنندراج از غوامض سخن ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
قره ویس . [ ق َ رَ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 70 هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و 4 هزارگزی باخ...
قره ویس . [ ق َ رَ وِ ] (اِخ ) دهی از دهستان یعقوب وند پاپی بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد که در 36 هزارگزی شمال خاوری حسینیه و 3 هزارگ...
قره یاق . [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکوواقع در 22500 گزی جنوب باختری پلدشت و در مسیر جنوبی شوسه ٔ پلدشت ...
نام دهاتی است.
نام روستاییست ازتوابع شهرستان جلفا درچند کیلومتری دره شام نرسیده به کلیدداغی.منطقه ای است بسیارخوش اب وهوا باتوجه به وجود زیارتگاه حضرت جرجیس در این م...
قره غاز گونه ای از مرغان ماهیخوار است. نک باکلان. این پرنده همان غاق می باشد. باکلان یک واژۀ روسی است و نام‌های دیگر و فارسی قره‌قار[۱]، قره‌غاز، دارغ...
به معنای حاضر و آماده و یکسره. در حج نامه سلیم خان آمده: شبها الی روز قره قول و حاضر اوض در کار...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
روستایی در سه راهی هشترود (سرسکند) جاده میانه -تبریز که به علت داشتن چمنهای بزرگ و زیاد بدبن نام خوانده شده است. البته متاسفانه آنرا به فارسی ترجمه زش...
قره قروت. (ا. ت.) سیاه کشک. از پسماندهای نهائی شیر است. از جوشاندن ماست و دوغ کشک (قروت، مصل، ترف) گیرند و از جوشاندن مایع پسماند کشک که سیاه می شود و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.