گفتگو درباره واژه گزارش تخلف قره نویسه گردانی: QRH قره . [ ق ُرْ رَ / رِ ] (اِ) قره که رمّالان زنند : صیدی چنین که گفتم وِاقبال صیدگه راشعری زننده قره ۞ سعدالسعود فالش .خاقانی (از آنندراج از غوامض سخن ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه واژه معنی قره کانلو قره کانلو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب واقع در 23 هزارگزی شمال خاوری سراب و 11 هزارگزی شوسه ٔ سراب به ... قره شیران قره شیران . [ ق َرَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کورائیم بخش مرکزی اردبیل واقع در 36 هزارگزی جنوب باختری اردبیل و 6 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به ارد... قره صفرلو قره صفرلو. [ ق َ رَ ص َ ف َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد واقع در 28هزارگزی شمال آقکند و 1 هزارگزی شوسه ٔ هرو... قره سوران قره سوران . [ ق َ رَ ] (اِ) امنیة. رجوع به قراسوران شود. قره خانلو قره خانلو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاو، واقع در 57 هزارگزی شمال خاوری خیاو و10 هزارگزی شوسه ٔ گرمی به ارد... قره سلطان قره سلطان . [ ق َ رَ س ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گندزلو از بخش مرکزی شهرستان شوشتر واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 4 هزارگزی ب... قره زیارت قره زیارت . [ ق َ رَ رَ ](اِخ ) دهی جزء دهستان کله بوز بخش مرکزی شهرستان میانه واقع در 13 هزارگزی جنوب میانه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و... قره آغاجی قره آغاجی . [ ق َ رَ ] (اِخ ) احمد رشدی . از دانشمندان است . او راست کتاب تحفةالرشد،و آن شرحی است بر ایساغوجی اثیرالدین ابهری در منطق که به... قره باشلو قره باشلو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش چاپشلو از شهرستان دره گز در جنوب باختری دره گز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردس... قره باغلو قره باغلو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 38500 گزی شمال خاوری کلیبر و 38500 گزی شوسه ٔ اهر کلیبر. موق... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ صفحه ۳۰ از ۴۴ ۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود