اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قزو

نویسه گردانی: QZW
قزو. [ ق َزْوْ ] (ع مص ) دور بودن از آلایش و پاک بودن از گناه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به عصا بر زمین نکتها کردن . (منتهی الارب ). گویند: قزا قزواً بعصاه الارض ؛ نکتها بها. (اقرب الموارد). || قُزَة باختن . (منتهی الارب ). بازی کردن با قُزَة. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
غزو. [ غ َزْوْ ] (ع مص ) خواستن و جستن و آهنگ کسی کردن . (منتهی الارب ). آهنگ و خواستن چیزی را و جستن و آهنگ چیزی کردن . (آنندراج ). آهنگ ک...
غضو. [ غ َض ْوْ ] (ع مص ) غضو شب ؛ تاریک شدن آن با پوشیدن تاریکی همه چیز را. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || غضو شتر؛ خوردن آن غضا را. ...
غضو. [ غ ُ ض ُوو ] (ع مص ) تاریک گردیدن شب یا پوشیدن همه را.(منتهی الارب ). تاریک شدن شب . (تاج المصادر بیهقی ). تاریک شدن شب یا پوشانیدن...
غذو. [ غ َذْوْ ] (ع مص ) خورش دادن : غذاه غذواً.(منتهی الارب ) (آنندراج ). غذاه بالغذاء؛ اعطاه ایاه ،یقال : «غذی بلبان الکرم ، و النار تغذی ب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.