اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قسورة

نویسه گردانی: QSWR
قسورة. [ ق َس ْ وَ رَ ] (ع اِ) شیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) : کأنّهم حمر مستنفرة فرت من قسورة. (قرآن 50/74 و 51).
گله ٔ دزدان از دوربدیدند چو آن
هر یکی زیشان گفتی که یکی قسوره شد.

لیثی (لبیبی ).


|| (ص ) عزیز. (اقرب الموارد). غالب و ارجمند. (منتهی الارب ). || (اِ) نیمه ٔ شب ، یا اول ِ شب ، یا معظم از شب . (منتهی الارب ). نصف اللیل ، و قیل اوله ، و قیل معظمه . (اقرب الموارد). تاریکی اول شب . (مهذب الاسماء). || گیاهی است ریگستانی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شکاربان تیرانداز. (منتهی الارب ). تیراندازان . (ترجمان ترتیب عادل ). الرماة من الصیادین . (اقرب الموارد). واحد آن قسور است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || حس و آواز نرم مردمان . (منتهی الارب ). رکز الناس و حسهم . (اقرب الموارد). || (ص ) کودک توانا. جوان . (منتهی الارب ). من الغلمان ، القوی الشّاب ّ. || شدید از مردم . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
قسورة. [ ق َس ْ وَ رَ ] (ع مص ) بسیار و انبوه شدن گیاه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قسور النبت قسورةً؛ کثر. (اقرب الموارد). || کلانسال گ...
قصورة. [ ق َص ْ رَ ] (ع اِ) خانه ٔ آراسته برای عروس .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). حجله ٔ عروس . (اقرب الموارد). || (ص ) قصیرة. (منتهی الارب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.