قشم
نویسه گردانی:
QŠM
قشم . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قشیم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قشیم شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
غشم . [غ َ ] (ع مص ) ستم . (منتهی الارب ). پیدا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). (مصادر زوزنی ). ستم کردن . (از اقرب الموارد). ظلم : سبب تخلیص خل...
غشم . [ غ َ ش َ ] (ع مص ) فرونگذاشتن چیزی را از قطران ، و تمامه ٔ آن بر اندام صحیح و سقیم ریختن و آلودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غشم شتر...
غشم . [ غ َ ] (اِخ ) رودباری است . (منتهی الارب ). وادیی است از وادیهای سراة. (از معجم البلدان ).