گفتگو درباره واژه گزارش تخلف قصاب نویسه گردانی: QṢAB قصاب . [ ق َ ] (از ع ، ص ، اِ) قَصّاب است که در ضرورت شعری مخفف آمده است : گوسفندان که بروننداز حساب زَانبهیشان کی بترسد آن قصاب ؟ مولوی .رجوع به قَصّاب شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی اخی قصاب اخی قصاب . [ اَ ق َص ْ صا ] (اِخ ) از بزرگان شروان بعهد امیر قرایوسف ترکمان . رجوع به حبط ج 2 ص 196 شود. قصاب شکن قصاب شکن . [ ق َص ْ صا ش ِ ک َ ] (اِمص مرکب ، اِ مرکب ) نام فنی از کشتی است ، و آن زور بر گردن حریف آورده بر زمین زدن است چنانکه قصاب گوسف... قصاب کتی قصاب کتی . [ ق َص ْ صاک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل است . این ده در 9000 گزی شمال باختری آمل و 1000 گزی... قصاب کلا قصاب کلا. [ ق َص ْ صا ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهدگنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل در 90000 گزی جنوب بابل . موقع جغرافیایی آن دشت و ... قصاب کلا قصاب کلا. [ ق َص ْ صا ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل در 22000 گزی جنوب باختری بابل و 2000 گزی شمال شوسه ... باب قصاب باب قصاب . [ ب ِ ق َص صا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داویست از کشتی و آن یکبارگی بزور کله و گردن حریف را کج کرده و بر زمین زدن است ، چنان... قصاب محله قصاب محله . [ ق َص ْ صا م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام دهی است که میان لاهیجان و لنگرود واقع است . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص ... قصاب خانه قصاب خانه . [ ق َص ْ صا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائی که در آن گوسفندان را ذبح میکنند. (ناظم الاطباء). سلاخ خانه و مسلخ . || جامعه ٔ قصابان . ا... قلعه قصاب قلعه قصاب . [ ق َ ع َ ق َص ْصا ] (اِخ ) دهی است از دهستان نوروزآباد بخش سرخس شهرستان مشهد، واقع در 12هزارگزی جنوب سرخس و سر راه مالرو عمومی... قصاب آملی قصاب آملی . [ ق َص ْ صاب ِ م ُ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عبدالکریم ، مکنی به ابوالعباس . رجوع به ابوالعباس قصاب احمدبن محمد شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود