اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قعم

نویسه گردانی: QʽM
قعم . [ ق َ ع َ ] (ع اِمص ) کجی و بلندبرآمدگی است در سرین . (منتهی الارب ). میل و ارتفاع فی الالیتین . (اقرب الموارد). || کژی بینی . (منتهی الارب ). میل فی الانف . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قعم . [ ق َ ع َ ] (ع مص ) بیمار گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گویند: قعم الرجل قعماً؛ اصابه داء فقتله . (اقرب الموارد).
قعم . [ق َ ] (ع اِ) بانگ گربه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) فریاد کردن و بانگ برآوردن گربه . گویند: قعم السنور قعماً؛ صاح . (اقر...
قام . (مغولی ، اِ) ساحر. جادوگر. فالگیر. (ناظم الاطباء). قاهم نیز خوانده میشود و صحیح قام است . (تاریخ مفصل ایران مغول تألیف اقبال ج 1 ص ...
غام . [ غام م ] (ع ص ) یوم ٌ غام ؛ روز تیره و دم گیر از گرما. روز سخت گرم . || روز اندوه . (منتهی الارب ).
شاه قام . [ م ْ / م َ ] (اِ مرکب ) لفظی است مرکب از شاه و قام (فعل ماضی عربی ) بمعنی شاه برخاست و این در وقتی گفته میشود که در شطرنج با...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
به کسى که پشت سر افراد غیبت کند
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.