اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قلة

نویسه گردانی: QL
قلة. [ ق ِل ْ ل َ ] (ع اِمص ) کمی . ضد کثرت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و گاهی از آن نفی و عدم اراده کنند چنانکه از: اقل رجل یقول کذا. (اقرب الموارد).
-جمعِ قِلَّة؛ (اصطلاح صرفی ) جمعِ قِلَّة در عربی چهار وزن دارد: اَفْعال ، اَفْعُل ، اَفْعِلَة، فِعْلَة. رجوع به «شرح نظام » شود. || فسره یا لرزه ازخشم یا طمع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
|| قلة الکتف الیمنی ۞ و قلة الکتف الیسری ۞ ؛ عبارت است از آن موضع که شانه بچنبر گردن پیوسته است . وبعضی اصحاب تشریح گفته اند که آن استخوان دیگر است غیر از کتف و چنبر گردن و این استخوان غیر انسان را نیست . (بحر الجواهر). استخوان سر کتف که بعض از اصحاب تشریح قلة الکتف گویند، دوپاره است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). این موضع از کتف را که با چنبر کردن پوسته است به تازی قلة الکتف گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
چشم غله رفتن . [ چ َ / چ ِ غ ُل ْ ل َ /ل ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) چشم غره رفتن . چشم قله رفتن . همان نگه به چشم آغیل کردن باشد. به چشم غضب بق...
چشم غله رفتن . [ چ َ / چ ِ غ ُ ل ْ ل َ / ل ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) چشم غره رفتن . چشم قله رفتن . همان نگه به چشم آغیل کردن باشد. به چشم غض...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.