قلی
نویسه گردانی:
QLY
قلی . [ ق ُل ْ لا ] (ع ص ) دختر پست قامت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) .دختر پست و کوتاه بالا. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
قلی لو. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برکشلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 10500گزی خاور ارومیه . در مسیر شوسه ٔ کلمانخانه به ارومیه ...
قلی وند. [ ق ُ وَ ] (اِخ ) ایل کرد از طوایف پشتکوه . (جغرافیای سیاسی کیهان ).
شاه قلی . [ ق ُ ] (اِخ ) (مهتر...) نام قاتل میرزا شاه حسین اصفهانی وزیر شاه اسماعیل صفوی بوده است که در دیوانخانه بسال 926 او را بکشت . (...
غیب قلی . [ غ َ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرم رود شهرستان تویسرکان که در 26هزارگزی باختر تویسرکان و 8هزارگزی شمال شوسه ٔ تویسرکان به ...
فرج قلی . [ ف َ رَ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شرفخانه ٔ بخش شبستر شهرستان تبریز، واقع در پانزده هزارگزی باختر شبستر و دوهزارگزی شوسه ٔ صوفی...
قلی تپه . [ ق ُ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان ، واقع در 4000گزی شمال خاوری مینودشت . موقع جغرافیایی آن دامنه ٔ کوه...
تل قلی . [ ت ُ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان بکش است که در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی...
چاوش قلی . [ وُ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رهال بخش حومه ٔ شهرستان خوی که در10 هزار و پانصدگزی جنوب باختری خوی و 6 هزار و پانصدگزی جن...
حسین قلی . [ ح ُ س َ ق ُ ] (اِخ ) ابن علیخان متخلص به عاشقی . رجوع به هندی و هدیة العارفین ج 1 ص 329 شود.