اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قمر

نویسه گردانی: QMR
قمر. [ ق َ م َ ] (اِخ ) رجوع به قمری مازندرانی ، ابن عمر جرجانی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سلک دور قمر. [ س ِ ک ِ دَ / دُو رِ ق َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و روزگار است . || کنایه از شب و روز. (برهان ) (رشیدی ) (آنن...
منازل ماه یا خانه‌های ماه تقسیم بندی ۲۸گانه نسبتاً هر شبانه‌روز مسیر گردش کره ماه بر دائرةالبروج است. این منزل‌ها (خانه‌ها) در برج‌های دوازده‌گانه (حم...
غمر. [ غ َ ] (اِخ ) جمعی . صاحب الاصابة گوید: این نام غلط است و صحیح آن عمروبن الحمق است . رجوع به همین نام و رجوع به الاصابة جزء خامس ص...
غمر. [ غ َ ] (اِخ ) وی پسر یزیدبن عبدالملک بن مروان بود. در عیون الاخبار و العقد الفرید داستانی از او نقل شده است . رجوع به عیون الاخبار ج 1...
غمر. [ غ َ ] (اِخ ) مردی است از عرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام مردی از عرب است و این بمجاز بروی گفته شده است . (از تاج العروس ).
غمر. [ غ ِ ] (ع اِ) تشنگی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عطش . ج ، اَغمار. (اقرب الموارد). || کینه . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ...
غمر. [ غ ُ م ُ ] (ع ص ) گول . (منتهی الارب ). آنکه در کارها بی تجربه باشد. (از قطر المحیط). کار ناآزموده . ناآزموده کار. رجوع به غَمر، غِمر و غُم...
غمر. [ غ ُ م َ ] (ع اِ) ج ِ غُمرة و غَمرة. (اقرب الموارد). رج-وع ب-ه غُمرة و غَمرة شود.
غمر. [ غ َ ] (ع مص ) پوشیدن آب چیزی را. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ). فروگرفتن آب چیزی را از بسیاری . (منتهی الارب )...
غمر. [ غ َ م َ ] (ع مص ) کینه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). کینه داشتن . غمر صدره علی ّ غمراً، غل . (اقرب الموارد). || چربش گ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.