قن
نویسه گردانی:
QN
قن . [ ق َن ن ] (ع مص ) طلب کردن اخبار برفتن در پی آن . || به نگاه جستن گم شده را. || به چوب دستی زدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
غن . [ غ َن ن ] (ع مص ) آواز کردن در کام . سخن گفتن از بینی . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || گفتن صدایی حلقی و دماغی را چندین دفعه...
بن غن . [ ب ُ غ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خورشید است که در بخش ششتمد شهرستان سبزوار واقع است ، و 985 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ...